در سال ۲۰۰۵ کتابی تحت عنوان راهبرد اقیانوس آبی که حاصل کار بیست ساله پروفسور چان کیم و پروفسور رنه مابورنیا بود، منتشر شد و در کمتر از یک سال میلیونها نسخه از آن به چهل و یک زبان دنیا ترجمه و فروخته شد. استراتژی اقیانوس آبی نتیجه دو دهه تحقیق و مطالعه بر روی بیش از ۱۵۰ حرکت استراتژیک دنیا در بیش از ۳۰ صنعت متفاوت در طی ۱۰۰ سال گذشتهاست، این رویکرد بکارگیری پیروی همزمان از دو نوع استراتژی تمایز و استراتژی کاهش هزینه میباشد. در عین حال مجموعهای از متدولوژِها و ابزارهای مدیریتی برای ایجاد یک فضای بازار جدید و بیرقیب را در اختیار سازمانها قرار میدهد.
به طور خلاصه میتوان گفت که منظور از استراتژی اقیانوس آبی یعنی _ایجاد تقاضایی که وجود نداشت اما نیاز به اون احساس میشد._در این نوع از بازار در واقع شما رهبر و پیشرو خواهید بود زیرا هنوز رقیبی ندارید ! نویسندگان کتاب بازار های معمول و پر رقابت رو به اقیانوس سرخ تشبیه کردهاند که در واقع میدانی پر از خون و خونریزی است و رقابت بسیار مشکل. ولی در عوض اقیانوس آبی استراتژیایست که در آن شما خود خلق بازار میکنید و حداقل تا مدتی رقیبی نخواهید داشت و میتونید از اقیانوس آبیتون لذت ببرید.
پارادایم رقابت در فضای کسب و کار، بر ذهن بسیاری از مدیران امروز جهان سیطره دارد، مدیران تنها راه پیروزی و موفقیت سازمان خود را در پیشی گرفتن از رقبا و گرفتن سهم بیشتر از بازار تقاضای موجود میدانند. آزاد شدن ذهن مدیران از این پارادایم نیازمند دیگر گونه نگریستن به مفهوم استراتژی است.
نویسندگان کتاب راهبرد اقیانوس آبی معتقد هستند که تنها راه پیروزی در رقابت توقف تلاش برای پیروزی در رقابت است و به جای ورود به رقابت خونین در اقیانوس سرخ باید وارد فضای بازار نامحدود اقیانوسهای آبی شد و دست به خلق تقاضا زد. بازاری که در آن هنوز قواعد بازی مشخص نشده است و فرصتی برای رشد بسیار سودآور وجود دارد. در یک کلام به جای گرفتن سهم بیشتر از کیک باید به دنبال بزرگتر کردن کیک بود.
در ادبیات راهبرد و در مبحث دیدگاه مبتنی بر منابع، همین نگاه را با لغات و اصطلاحات دیگری مشاهده میکنیم. اما آنچه این کتاب را ارزشمند میسازد ارائه چارچوبهای عملی و تحلیلی، علیالخصوص برای تدوین راهبرد برای محیطهای متلاطم نظیر ایران است.
چان کیم و رنه موبورنه، نویسندگان این کتاب انقلابی در عرصهٔ مدیریت و استراتژی سازمان، رویکردی بدیع را در عرصهٔ کسبوکار مطرح مینمایند. آنها با انتقاد از الگوی حاکم در عرصهٔ تفکر استراتژیک که مبتنی بر حضور در مهلکهٔ رقابت، مواجه مستقیم و جاری شدن خون و نهایتاً شکلگیری اقیانوس قرمز (اقیانوسی از خون) است، فلسفه جدید و نوآورانهای را پیشنهاد مینمایند که بر مبنای آن، کسبوکار در شرایطی مسالمت آمیز، به دور از رقابتهای خونین و در پهنهٔ اقیانوس آبی صورت میگیرد. از آنجا که این کتاب بسیاری از مفروضات تفکر غالب در عرصهٔ کسبوکار را به چالش میگیرد، مطالعهٔ آن میتواند افقهای جدیدی را پیش روی رهبران، مدیران و استراتژیستهای سازمان قراردهد. درسهای مدیریتی بیشتر استراتژیهای سازمانها برگرفته از مدلهای نظامی است که مبتنی بر مقابله و مواجه است. وقتی کسبوکارها درگیر رویارویی مستقیم میشوند، صحنه مبارزه شلوغ میشود و همهٔ طرفهای درگیر با کاهش سهم بازار، کاهش رشد و افت سود مواجه میشوند. کسبوکارهایی نظیر تلفن همراه و بیوتکنولوژی، سی سال پیش اساساً وجود نداشتند و این موارد مصادیقی بارز از اقیانوس آبی محسوب میشوند.
هدف استراتژی اقیانوس آبی، ایجاد کسبوکار در عرصهای است که قبلاً وجود نداشته و از این طریق پهنهای آرام و بیتلاطم را پیشروی ایجاد کنندگان کسبوکار نو میگذارد. برای تشخیص چنین عرصههایی، دیدبانی کلان، امری ضروری است و از اینرو است که یک سازمان هرگز نباید دیدبانی خود را برونسپاری کند. صنایع فعال در اقیانوس آبی نسبت به صنایعی که در آنها رقبا با یکدیگر مواجه مستقیم دارند، سودآورتر هستند.
با استفاده از استراتژی اقیانوس آبی، به مشتریان خود «ارزش نوآورانه» ارائه کنید. این ارزش نوآورانه چیزی جز محصول پیشرفته همراه با صرفهٔ اقتصادی برای مشتری نیست.
همیشه جلیقه نجات داشته باشد. گامهای ششگانه پیادهسازی استراتژی اقیانوس آبی که در زیر برشمرده میشوند، پرمخاطره هستند :
گام اول: گام اول بازسازی مرزهای بازار است. در این گام باید چارچوبها و مفروضات حوزه کسبوکار خود را به چالش گرفته و آنها را دوباره تعریف کنید.
گام دوم: در گام دوم باید بر تصویر بزرگ تمرکز کنید. این به آن معناست که نباید خود را آنقدر درگیر آمار و ارقام کنید که از مسائل کلی، جهت گیریهای کلان و موقعیت بازار خود غافل شوید.
گام سوم: گام سوم، فراتر رفتن از تقاضای فعلی است. برای اینکار باید به جای آن که صرفاً بر برآورده کردن نیازهای فعلی مشتریان تمرکز کنید، به آینده نظر داشته باشید و مشتریان بالقوه و نیازهای آتی آنها را مورد تحلیل قرار دهید.
گام چهارم: گام چهارم، رعایت توالی استراتژیک است. در این گام ضروری است در خصوص آنچه قصد ارائهاش را دارید، به سوالاتی همچون "چرا کسی باید این محصول را خریداری کند؟"، "آیا قیمت آن مناسب است؟"، " آیا مانعی در راه موفقیت محصول در بازار وجود دارد؟" پاسخ دهید.
گام پنجم: گام پنجم، چیرگی بر موانع سازمانی است و این موانع عمدتاً ناشی از ترس و محافظهکاری مدیران نسبت به ورود به حوزهٔ جدیدی از کسبوکار است که با ادبیاتی متفاوت اداره میشود.
گام ششم: گام نهایی، اجرایی کردن استراتژی است. برای این منظور بهتر است اجرای استراتژی را در چهارچوب یکی از فرایندهای شرکت خود درآورید. همچنین ضروری است با توجه به ماهیت مخاطرهآمیز ورود به این عرصه، فضایی از اعتماد را در درون سازمان ایجاد نموده و آن را تحکیم بخشد.
چرا باید به استراتژی اقیانوس آبی توجه کرد؟
دیر یا زود در اقیانوسهای قرمز از بین خواهید رفت:
اگر استراتژی بازار شما شامل مبارزه برای بقا در یک بازار کاملاً اشباع و رقابتی باشد، احتمالاً بیشترین انرژیتان صرف رقابت برای سهم بازار خواهد شد. به ازای هر رقیبی که وارد فضای کسبوکار شود، سود شما کاهش مییابد. اگر بخواهید این فشار را از دوش کسبوکارتان بردارید، ناگریزید به سمت اقیانوسهای آبی حرکت کنید. برای مثال سیرک دوسولِی خود را به عنوان پدیدهای جدید معرفی کرد. شعارش این بود: ما سیرک را مجدداً کشف کردیم. این سیرک علاقهمندان به تئاتر، اپرا، باله، و دیگر روشهای نمایشی را همزمان کنار هم جمع کرد و با این نوآوری و فرصتیابی مناسب، توانست سودآوری بالایی داشته باشد.
این روزها عرضه بیش از تقاضا است:
بسیاری از شرکتها به دلیل نوآوریهای تکنولوژیکی، محصولات خود را آسانتر و بیشتر تولید میکنند. بااینحال، فقط به این دلیل که بیشتر تولید میکنند، نمیتوان نتیجه گرفت که تقاضای کافی برای افزایش عرضهشان وجود دارد. اگر شما در اقیانوس قرمز با شرکتهای دیگری بر سر عرضه بیشازحد رقابت میکنید، تنش و رقابت برای کسب سود بیشتر مهم تلقی میشود. حال اینکه در اقیانوسهای آبی در درجه اول پیدا کردن فرصتهای جدید برای کسب سودآوری مهم است نه لزوماً خود سودآوری. برای مثال، اپل به سختی جای پایی در صنعت رقابتی کامپیوتر برای خود دست و پا کرده بود، اما از زمانی که با آیپد و آیفون یک اقیانوس آبی خلق کرد، توانست نتایج موفقیتآمیز و بیبدیلی را برای خود ایجاد کند.
صنایع به مرور جذابیت خود را از دست میدهند:
هنگامیکه یک صنعت بسیار رقابتی است، به مرور جذابیت خود را از دست میدهد زیرا فضای امنی برای کسبوکار ایجاد نمیکند. رمز موفقیت شرکتهای نوپا و نوآور این است که به سمت بازارهای بکر بروند و به جای گرفتن سهم اندکی از یک بازار شلوغ و خونین، سهم وسیعی از یک بازار ناشناخته را تصاحب کنند. یک برند نوشیدنی در استرالیا از این روش بهره برد. این برند به جای اینکه با رقبای فرانسوی و ایتالیایی خود رقابت کند، به گوشهای از بازار رفت و خود را به عنوان نوشیدنی روزمره و سرگرمکننده به افراد شناساند. او تأکید میکرد این نوشیدنی به اندازه کافی خوب هست که در سبد خرید روزمره (و نه اساساً مهمانیهای مجلل) قرار بگیرد.
بالاخره مقلدان از راه میرسند:
حتی اگر در اقیانوسهای آبی مستقر شوید، دیر یا زود شرکتهایی از شما تقلید میکنند و کمکم این بخش از بازار هم به اقیانوس قرمز تبدیل میشود. اگر این اتفاق بیفتد، مهم این است که چابک باشید و بتوانید به سرعت خودتان را متمایز کنید. نمونه خوب استفاده از این رویکرد، شرکت سیلزفرس است . این شرکت با ارائه یک سیستم ارتباط با مشتری (CRM) به سمت اقیانوسهای آبی رفت. به مرور شرکتهای دیگری همین روند را در پیش گرفتند اما این شرکت با طراحی یک برنامه سفارشی برای سفارشات CRM مجدداً اقیانوس آبی خود را ایجاد کرد.
تجربیات شرکتهای موفق از استراتژی اقیانوس آبی:
برای اینکه بهتر با مفهوم استراتژی اقیانوس آبی آشنا شویم، بد نیست نگاهی به تجربیات موفق شرکتهای مطرح دنیا در این زمینه داشته باشیم:
آی تیونز:
آیتیونز با ورود به بازار، مشکل صنعت ضبط را در رساندن موسیقی به دست مشتری از طریق غیرمستقیم حل کرد. تا قبل از آیتیونز مردم باید برای خرید هر آلبوم جدید به فروشگاههای عرضه محصولات چندرسانهای مراجعه میکردند و علاوه بر این امکان خرید تک آهنگ از هر آلبوم میسر نبود. اپل با معرفی آیتیونز بستری را فراهم کرد که علاوه بر قابلیت سازماندهی، امکان خرید تک آهنگ را با قیمت بسیار اندک به علاقهمندان بدهد. استراتژی اقیانوس آبی آیتیونز یک رده کاملاً جدید از فروش موسیقی ایجاد کرد که همزمان برای هنرمندان سودآوری و برای مخاطبان سهولت دسترسی را در پی داشت. آیتیونز سالهاست که در این بازار قرار دارد و به طور گستردهای محرک رشد در صنعت موسیقی دیجیتال است.
بلومبرگ:
بلومبرگ بیش از یک دهه است که یکی از بزرگترین و موفقترین شرکتها در حوزه ارائه اطلاعات مالی به شمار میرود. تا قبل از بلومبرگ، در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، رویترز و داوجونز صنعت اطلاعات مالی آنلاین را در اختیار داشتند و اخبار و قیمتها را در زمان واقعی به کارگزاری و سرمایهگذاریها ارائه دادند. این صنعت بر مشتریانی که مدیران فناوری اطلاعات بودند، تمرکز داشتند و سیستمهای استاندارد را ارزشگذاری میکردند . بلومبرگ متوجه شد که معاملهگران و تحلیلگران، نه فقط مدیران فناوری اطلاعات، هر روز میلیونها دلار برای کارفرمایان خود تبادل میکنند. فرصتهای سود حاصل از تفاوت در تقارن اطلاعاتی است. وقتی بازارها فعال هستند، معامله گران و تحلیل گران باید تصمیمات سریع اتخاذ کنند و هر ثانیه مهم محسوب میشود. بنابراین بلومبرگ سیستمی را به طور خاص بر معامله گران و تحلیلگران ارزش برساند. با تغییر تمرکز بالادست از خریداران به کاربران، بلومبرگ یک منحنی ارزش ایجاد کرد که کاملاً با آنچه در صنعت اتفاق میافتاد، متفاوت بود.
منبع : ویکیپدیا فارسی و سایت آریانا گروپ